فضایی که "یاشار کمال "در این داستان به تصویر میکشد عبارت است از جامعهای که در آن سازمان اداری، نظام سیاسی، چرخه اقتصادی، بافت اجتماعی، وزیر و خان، ژاندارم، مفتی و کارمند با یک هدف در کارند .آن کس که ظالمانه بودن چنین نظامی را برنمیتابد، یا باید چون "رسول افندی "ـ نیک دل اما ترسو ـ در گوشهای بنشیند، خون دل بخورد و دم بر نیاورد تا عاقبتی عافیتآمیز داشته باشد یا آن که به مانند "فکرت ایرماق لی "ـ بخشدار جوان، روشنفکر و عدالت خواه ـ جان بر کف نهد و به پیکار برخیزد، و سرانجام معزول و مطرود و با خفت و خواری رانده شود .در این داستان، همچنین مفتی ـ روحانی قصه ـ که باید مرجع یاری و پشتیبان توده مردم باشد، دلال مظلمه میگردد تا ارباب زر و زور به بهای در به دری روستاییان سود بیشتری ببرند .این مفتی که نویسنده از آن "مفتی پیر، قوزی، ریز نقش قصبه "یاد میکند نمادی است از کهنگی، بدقوارگی، و حقارت نهادی رو به زوال (منبع: خانه کتاب، کتیبه 4)
آدرس : تهران - محله دانشگاه تهران – خيابان ايتاليا – خيابان فلسطين – پلاك 380
تلفن : 021-88989543 , 021-88961303
پست الکترونیک :
0 نظر