((جود گمنام)) داستان زن و مردی متاهل است که همسران خود را ترک کرده با یک دیگر زندگی میکنند .((جود)) شخصیت اصلی داستان دوران کودکی را با سختی و بدون پدر و مادر به سر برده است .او به معلم خود آقای((فیلوتسون)) علاقهمند میشود، اما، فیلوتسون نیز با ترک روستا((جود)) را تنها میگذارد .((جود)) که تحت سرپرستی عمه پدرش قرار دارد، به دلیل بدرفتاریهای پیرزن از خانه فرار میکند و در کارگاه سنگتراشی مشغول کار میشود .اینک((جود)) نوزده بهار را پشت سر گذارده و یگانه آرزویش آموختن متون کلاسیک((یونان)) و ((روم)) و ترجمه آنهاست . او در راه رسیدن به هدف خود مصرانه تلاش میکند .در این هنگام آشنایی او با دختری به نام((آرابلا)) مسیر زندگیاش را تغییر میدهد .او طی دوستی با((آرابلا)) ناگزیر به ازدواج با او میشود .چند سال بعد((آرابلا)) با خیانت به((جود)) او را رها میکند و در پی آن، ((جود)) به سلک راهبان در میآید .او در این مرحله، به دختر عمهاش((سو)) دل میبازد و تمام اهدافش را به دست فراموشی میسپارد .اما ((سو)) همسر آقای((فیلوتسون))، معلم سابق((جود)) است .با این همه((سو)) با یک برنامه از پیش تعیین شده از خانه میگریزد و زندگی جدیدی را با((جود)) آغاز میکند .به این ترتیب آرزوهای((جود)) که همانا تخصص در مدارج دانشگاهی و رسیدن به عالیترین مراحل رهبانیت و روحانیت بود، توسط دو زن خوار و پست شمرده میشود و .... (منبع: خانه کتاب، کتیبه 4)
0 نظر