ناخشنودی آگاهی در فلسفه‌ی هگل

کد شناسه :120238
ناخشنودی آگاهی در فلسفه‌ی هگل
موجود نیست

دیالتیک، پیش از آنکه روش باشد، تجربه‌ای است که هگل، از راه آن از یک فکرت به فکرتی دیگر می رسد. کار اصلی هگل، غلبه کردن بر رمانتیزم و عقلانیت بخشیدن به جزم مذهبی بوده و در عین حال توانسته کاری کند که ناسازی‌ها و حتی خود جنبه تراژیک جهان تمامیت یافته، در مجموعه‌ای آزاد از زمان، که عقلانیت و واقعیت سرانجام در آن بهم می‌رسد، به اصطلاح از بین برود. انسان در فلسفه هگل، که سلسله پیوسته‌ای از مفاهیم است، به نوعی شهود عارفانه و گرمای عاطفه بر می‌خورد. او مبنای کار خود را، بر مشکل‌های اخلاقی و مذهبی گذاشته است. مطالعه آگاهی ناخشنود او، آگاهی به تناقض‌ها است. این آگاهی ناخشنود، بیانگر همه وجوه نافکرانی در فکرت و نشان دهنده عنصر تاریک است که باید به آن غلبه کرد؛ عنصری که در آغاز عالم، آن گاه به فکرت از خود به درآمده، شکل گرفته است. هدف فلسفه او، شبیه به هدف شعر گوته، شیلر و شعرای رمانتیک است ؛ یعنی سازش دادن حدود متضاد با هم وعرضه آرمانی از مفاهیم جامع هماهنگ با یک دیگرکه در آن درون و بیرون و جزء و کل در پرتو بینش یونانی با هم یگانه خواهند شد. نویسنده در کتاب حاضر ضمن بیان کلی فلسفه هگل مباحثی را درباب مشی‌های اندیشه هگل، جایگاه فکرت آگاهی ناخشنود در تشکیل نظریه‌های او، تفسیر بندی از پدیدار شناسی جان، چگونگی تشکیل نظریه او و... مطرح کرده است (منبع: خانه کتاب، کتیبه 4)

بررسی و نظر خود را بنویسید

1 2 3 4 5

 *

 *

0 نظر