هیچ متن غیر ایدئولوژیکی وجود ندارد و همه متون و رای معنا و سطح ظاهری آغشته به ایدئولوژی هستند از این رو فراتر از فهم هر متن بایستی با اتخاذ رویکردی انتقادی به دنبال سویه های ایدئولوژیک آن گشت. این امر به خصوص آنجایی نمود بیشتری می یابد که متون تولید شده درباره «دیگری» است و نه «خودی» جنگ ایدئولوژی ها در سطح متون همواره به دنبال بازنمایی فرهنگهای مختلفی است که با اهداف اقتصادی و استعماری همسو هستند. بر این اساس قدرتهای غربی از زمان پیدایش نخستین امواج مدرنیته و مواجهه با غیراروپاییان تلاش نموده اند تا غرب و شرق را به صورت کلیتهایی یکپارچه و یکسان صورت بندی کنند؛ کلیتهایی برساخته که بر اساس دوگانه فرادست فرودست بنا نهاده شده اند نظامی بازنمایی شده که جهان را برحسب نوعی دوگانگی ساده یعنی غرب و شرق به تصویر میکشد و در آن غرب مساوی است با شهری عقلانی متمدن توسعه یافته اصیل با فرهنگ و به طور کلی «انسان» و در مقابل شرق مترادف است با روستایی عاطفی عقب افتاده توسعه نیافته، غیراصیل بی فرهنگ و روی هم رفته تا انسان این نظام بازنمایی ها در همه نوع متنی یافت میشود از موسیقی گرفته تا تصویر و کتاب در این میان کتابها و به ویژه متون تولید شده به دست نخستین غربیانی که از مناطق خارج از غرب و مناطق مختلف آن دیدن کرده اند حائز اهمیت بسیاری است. از نخستین این غربیان میتوان به سیاحان، تجار و مبلغان مذهبی و به اصطلاح میسیونرها مبلغان (مسیحی اشاره نمود که معمولا به خاطر علاقه یا توانمندی خاصی که در حوزه های دیگر داشته اند همزمان با تبلیغ به نوشتن خاطرات یا توصیفات تاریخی فرهنگی جامعه شناختی یا مردم شناختی از جامعه میزبان مبادرت ورزیده اند در واقع مبلغان با انگیزه های دینی و گاه اقتصادی و سیاسی تلاش داشته اند تا دانشی جهان شمول و طبیعی درباره غیر مسیحیان تولید کنند؛ دانشی که در بسیاری از موارد ادیان و مذاهب غیر مسیحی را خرافاتی بدوی و ساده و برعکس دین مسیحیت و شاخههای مختلف آن را عقلانی ،علمی مدرن و پیچیده به تصویر میکشد به عبارت دیگر مبلغان با ایجاد خط تمایزی میان «ما» و «آنها» و با استفاده از استراتژی های برجسته سازی و به حاشیه رانی، ویژگیهای مثبت خود را برجسته میکنند و ویژگیهای منفی خود را به حاشیه میرانند و در سوی مقابل ویژگیهای مثبت ادیان دیگر در اینجا اسلام را به حاشیه رانده و ویژگیهای منفی آنها را برجسته میسازند. در این بستر و اوضاع و احوال است که بایستی دست به خوانش متون شرق شناسانه زد تا بتوان لابه لای سطوری را دید که نویسندگان معمولا تلاش دارند آنها را پنهان سازند و به چیزهایی پی برد که متن ناگفته گذاشته است.
0 نظر