کتاب پس از پیشگفتار شامل هفت گفتار تشکیل شده است. عناوین این هفت گفتار عبارت است از: در ضرورت ایرانشناسی ایرانی/ سیدمحمد بهشتی کاربردهای ایرانشناسی در شرایط امروز/ محمود جعفری دهقی ایرانشناسی از منظر علمی/ محمدتقی راهنمایی ایرانشناسی خرد، ایرانشناسی کلان/ پیام شمسالدینی ایرانشناسی ایرانی و ایرانشناسی در ایران/ علی شهیدی ایران بهمثابۀ میدان نیرو/ حسن فتحزاده ایرانشناسی علم مطالعۀ ایران/ سامان قاسمی فیروزآبادی گزارش محتوا هفده سال از تأسیس رشتۀ ایرانشناسی در ایران میگذرد و همچنان نوعی سرگشتگی معرفتی دربارۀ چیستی و کاربرد این رشته بین استادان، دانشجویان و دانشآموختگان آن به چشم میخورد. پرسش اساسی این است که ایرانشناسی بهمنزلۀ دانشی که نخستین بار اروپایی تلاش کردند با آن از چشماندازی استعماری به ایران و ایرانی بنگرند، در ایران و با کارورزانی ایرانی چه معنایی میتواند داشته باشد؟ در پاسخ به این قبیل سؤالها در اردیبهشت و خرداد 1400 و به مناسبت روز ایرانشناسی، مدرسۀ ایرانشناسی میبد دو دوره با ابتکار و همت انجمن علمی ایرانشناسی و تاریخ دانشگاه میبد برگزار کرد. ایرانشناسی در این دورهها هم بهمثابۀ دانش هم به عنوان رشتۀ دانشگاهی مورد توجه افرادی قرار گرفت که هر کدام به نوعی یا در ایرانشناسی در ایران مشارکت داشتهاند یا صاحب تأملات معرفتی در این حوزه بودهاند. هفت گفتار فراهمشده در این کتاب، ناشی از دغدغۀ پاسخ به عدم تعین مرزهای معرفتی و دانشگاهی ایرانشناسی در ایران است که امید میرود این مجموعه یکی از منابع اصلی درس «روش تحقیق ایرانشناسی» در مقاطع مختلف دانشگاهی مورد استفادۀ استادان و دانشجویان قرار بگیرد. در اولین نوشتار کتاب سیدمحمد بهشتی دربارۀ ضرورت ایرانشناسی ایرانی سخن گفته است. او معتقد است باید ایران را بشناسیم؛ اما از منظر خودمانف نه از منظر یک اروپایی. از منظر یک اروپایی همان شگفتیهایی است که آنها ابراز میکنند؛ اما اگر ما از منظر خودمان بشناسیم، چیزهای دیگری دریافت میکنیم؛ چراکه ایران در مقایسه با اروپا که سرزمینی ایستاست، سرزمینی است بیقرار که ماهیتاً مسائلشان با هم فرق میکند. دومین نوشتار کتاب از محمود جعفری دهقی ـ رئیس انجمن ایرانشناسی ـ که در سه بخش به نگارش درآمده است؛ بخش نخست در چرایی اهمیت ایرانشناسی است؛ بخش دوم به چگونگی تأسیس رشتۀ ایرانشناسی و انجمن ایرانشناسی اشاره میکند و در آخرین بخش گزارشی کوتاه از فعالیتهای انجمن ایرانشناسی و کاربردهای این رشته ارائه شده است. محمدتقی راهنمایی در سومین نوشتار کتاب ایرانشناسی را از منظر علمی بررسی کرده است. در این نوشتار آمده است: «اولین نکته در شناخت ایران و در ایرانشناسی درک موقعیت ایران بین این سه قاره و تبعات و دستاوردهای این موقعیت است. ایران از نظر طبیعت دو ویژگی دارد: نخست: ایران سرزمینی است کوهستانی و مرتفع. فلات ایران به طور متوسط هشتصد تا هزار متر از سطح دریای آزاد بلندتر است؛ دوم: ایران کشوری است که از نظر شرایط اقلیمی خشک و نیمهخشک محسوب میشود. مردم با این دو پدیدۀ طبیعی در طول زمان چگونه کنار آمدهاند؟ این درست یکی از دریچهها برای ورود به ایرانشناسی است» (ص 74). پیام شمسالدینی در چهارمین نوشتار کتاب ابتدا گزارش مختصری ارائه میکند از اینکه دورۀ کارشناسی ارشد و دورۀ دکتری را چگونه گذرانده است؛ در بخش دوم دربارۀ ضرورت و ماهیت ایرانشناسی ایرانی بحث میکند و در آخرین بخش نیز به بحث ایرانشناسی خرد و ایرانشناسی کلان میپردازد. علی شهیدی در نوشتار پنجم کتاب به موضوع ایرانشناس ایرانی و ایرانشناسی در ایران میپردازد. در بخشی از نوشتار آمده است: ایرانشناسی ایرانی به نظرم باید ایرانمحور باشد. مسئلهاش باید ایران باشد. ایران در متن باشد نه در حاشیه. ممکن است بپرسید که مگر میشود ایرانشناسی باشد اما مسئله و محورش ایران نباشد؟ گونههایی از ایرانشناسی هست در داخل که من اسمش را میگذارم ایرانشناسی واکنشی. این ایرانشناسی انفعالی است؛ یعنی ایرانشناسیای است که درواقع به عنوان عکسالعمل اتفاق افتاده است» (ص 121). در ششمین نوشتار حسن فتحزاده به ارتباط ایرانشناسی و فلسفه میپردازد؛ به این معنا که ایرانشناسی یکی از دغدغههایی است که از خود مباحث فلسفی بیرون میآید. در آخرین نوشتار این کتاب سامان قاسمی فیروزآبادی به دو نقد اشاره میکند: اول: اینکه هیچ مرز متمایزکنندهای بین رشتۀ ایرانشناسی و سایر رشتهها در ایران چه در رویکرد و چه در مسئله و چه در هدف وجود ندارد؛ دوم: ایران چه وجه ممیزهای از بقیۀ کشورها دارد که ما در داخل ایران نیاز به رشتهای به اسم ایرانشناسی داریم و مثلاً در فرانسه نیازی به رشتۀ فرانسهشناسی نداریم؟ [۱]
0 نظر