رمانِ تازه قصهی آدمهایی است که نیاز به آمرزش دارند، اما پناهی نیست و صدایی شنیدهنشده هستند. قصه چندان جذاب شروع نمیشود و کمی طول میکشد تا مخاطب واردِ جهانِ داستانی و روایتِ اصلی شود. روایتِ اصلی چیست؟ مسئله این است که «آمرزشِ زمینی» نشان میدهد چهگونه روایتهای فرعی میتوانند بدل به تکهی طولانی و پررنگِ رمان شوند. یعقوب یادعلی در رمانِ تازه خطِ روایتهای فرعی را پررنگ کرده، اما ماجرای راوی را از یادنبرده و آن را دلیلِ اصلی چیستیِ روایت قرار داده و در زندهگیِ شخصیِ راوی هم کدهایی مهم گذاشته است.
0 نظر