آب هرگز نمی میرد

کد شناسه :716296
آب هرگز نمی میرد
  • ناشر :
  • مولف :
  • نوبت چاپ :
    70
  • زمان چاپ :
    1399
  • قطع :
    رقعی
  • نوع جلد :
    شمیز
  • تعداد کل صفحات :
    384
  • وزن :
    700
  • قيمت :
    350,000 ریال
موجود نیست

آب هرگز نمی‌میرد خاطرات جانباز میرزامحمد سلگی از فرماندهان لشکر ?? انصارالحسین که حمید حسام به رشته تحریر درآورده است. کتاب آب هرگز نمی‌میرد در سال ???? توانست جایزه نخست جشنواره جلال آل احمد را از آن خود کند. درباره‌ی کتاب آب هرگز نمی‌میرد در طول دوران هشت سال دفاع مقدس شاهد دلاوری‌های و رشادت‌های جوانان بسیاری بودیم. بسیاری از این جوانان در راه دفاع از وطن، شهید شدند، از جان و مال خود گذشتند. بسیاری از رزمندگان، دست، پا و یا سلامتی خود را در میدان‌های جنگی جا گذاشتند و حالا جانبازان و ایثارگرانی هستند که شنیدن خاطراتشان برای ما می‌تواند راهگشا و آموزنده باشد. هشت سال جنگ تحمیلی رژیم بعثی صدام، علیه ملت بزرگ ایران، بی‌شک از دوران طلایی و پرافتخار مردمان این مرز و بوم است که انعکاس هرکدام از حوادث آن می‌تواند، چراغ راه و وسیله‌ای برای شناخت بیشتر آیندگان باشد. بی‌شک مرور حوادث جنگ تحمیلی در کتاب آب هرگز نمی‌میرد، می‌تواند ما را بیش از پیش به زیبایی‌های آن تابلوی نقاشی نزدیک‌تر کند. کتاب آب هرگز نمی‌میرد را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم خواندن کتاب آب هرگز نمی‌میرد و مرور خاطرات میرزامحمد برای تمام علاقه‌مندان به آثار دوران دفاع مقدس و جنگ، دلچسب است. درباره‌ی حمید حسام حمید حسام در سال ???? در همدان به دنیا آمد. تحصیلاتش را تا مقطع کارشناسی ارشد رشته ادبیات فارسی در دانشگاه تهران ادامه داد. حضور حمید حسام در جبهه‌های جنگ باعث شد تا رویکرد اصلی‌اش در نوشتن دفاع مقدس و جنگ باشد. او آثار و نوشته‌های زیادی را در این زمینه تالیف کرده است. از میان کتاب‌های حمید حسام می‌توان به وقتی مهتاب گم شد، آب هرگز نمی‌میرد، غواص‌ها بوی نعناء می‌دهند، فقط غلام حسین باش، راز نگین سرخ و دهلیز انتظار اشاره کرد. جملاتی از کتاب آب هرگز نمی‌میرد اردیبهشت ماه سال ????، به انصار الحسین ابلاغ شد که به جنوب برود. این اولین حضور تیپ ما در جنوب بود. گردان حضرت اباالفضل، پس از عملیات، دوباره سازماندهی شد و نیروی جدید گرفت. بهترین خبر در این مقطع اعلام آمادگی حاج رضا زرگری برای پیوستن به گردان بود. از این خبر بسیار خوشحال شدم البتّه با تمام علاقه و ارادت به او، خجالت می‌کشیدم که در گردان حضرت اباالفضل به عنوان جانشین گردان کار کند. حاج رضا در عملیات مسلم بن عقیل فرمانده گردان و من فرمانده گروهان بودم. هر چه بود، من آمدن او را به حساب ارادت به نام مقدس سقای کربلا گذاشتم و با خودم عهد کردم که هیچگاه از جایگاه فرماندهی با او صحبت نکنم و حُرمت او را مثل یک برادر پاس بدارم. به ویژه وقتی شنیدم که با اصرار، فرمانده تیپ را متقاعد کرده که به گردان بیاید. در چشم و دلم بیشتر از گذشته بزرگ شد. با آمدن آقای زرگری، احساس کردم جای خالی همه شهدای گردان در دو عملیات والفجر? و والفجر?، پُر شد. او با تجربه بالایی که داشت، کار آموزش و سازماندهی گردان را شروع کرد و من با جانشین ستاد تیپ، حاج رضا شکری‌پور برای استقرار در جنوب، از سر پل ذهاب به سمت اهواز حرکت کردیم.

بررسی و نظر خود را بنویسید

1 2 3 4 5

 *

 *

0 نظر