ظهور فردی تحت عنوان علی نوری اسفندیاری یا نیمایوشیج در ادبیات معاصر ایران پدیدهای بسیار استثنایی و ارزشمند بود. کسی که زندگی خود را وقف شعر و ادب فارسی کرد و طرزی نو و جدید در سرودن شعر از خود بر جای گذاشت. روشی که از ظرفیت و گستردگی فراوانی در بیان اندیشهها و افکار برخوردار است و با آن میتوان بسیاری از گفتهها و احساسات را که در قالب سنتی شعر ارائه آنها مشکل بود به راحتی و زیبایی بیان کرد. یکی از یادگارهای ارزشمندی که نیما از خود برجای گذاشته کتابی است تحت عنوان «یادداشتهای روزانه». این کتاب شامل یادداشتهای گوناگون است که نیما در یک دوره از عمر خود آنها را به روی کاغذ آورده و خود او در اینباره نوشته است: «شاید بعد از مرگ من حتی این اوراق هم به دست کسی نیفتد و یا نداند چه اسمی بگذارد به افکار متفرقة من». متن کامل این یادداشتها بعد از نیمقرن که از درگذشت نیما گذشته به صورت کتابی مستقل به بازار آمده است. انتشار این کتاب که از لحنی تند و گزنده و بدون پردهپوشی برخوردار است. ابعاد تازهای از زندگی و اندیشههای نیما را روشن میکند. وی در این کتاب به کرات پیامبر و امامان شیعه را ستایش مینماید. از اینکه برخی جوانان به جای پیروی از پیامبر اسلام دنبال روشنفکران و نویسندگان غربی افتادهاند گلایه میکند و آنها را با زبان طنز مسخره مینماید. در این کتاب نکات تکراری و ضد و نقیض زیادی وجود دارد. بنابراین لازم بود که این اثر مورد نقد و بررسی قرار گیرد و مباحث و مطالبی که نیما مطرح میکند تفسیر و تحلیل گردد و نظریات طرف مقابل و ارتباط آنها با نیما بررسی شود و هر جا که او دچار اشتباه یا تند نظری شده است، واقعیت امر بیان گردد.
0 نظر