پسر کوچکی که نسبت خانوادگیاش، چنان که در دفتری آمده، به "دن کیشوت" میرسد، به طور اتفاقی، همراه با کتابهایی اهدایی، وارد دانشکدهای شده و بدون این که کسی متوجه شود، تا سن بیستسالگی در میان کتابها به زندگی خویش ادامه میدهد. او در این سن، همچون دیگر جوانها وارد محیط دانشگاه شده و با برخی از آنان از در دوستی درمیآید. اما گویا جوانان این نسل، در دانشکده، به همهچیز میاندیشند به جز تحصیل. آنها روزبهروز بیشتر و بیشتر در توهمهای عجیب فرو رفته و همچون دنکیشوت در دنیای وهم غرق میشوند. جوان، در اوج مصرف الکل و مواد مخدر توهمزا، در مهمانیهایی که با دوستانش در آنها شرکت میکند، مرز بین واقعیت و خیال را گم کرده و حتی نمیداند ازدواج کرده یا نه. وی در حالی که همسرش برای وی مهمانی جشن تولد ترتیب داده، بر اثر مصرف بیش از اندازهی مواد، برای همیشه چشم از دنیا فرو میبندد. (منبع: خانه کتاب، کتیبه 4)
آدرس : تهران - محله دانشگاه تهران – خيابان ايتاليا – خيابان فلسطين – پلاك 380
تلفن : 021-88989543 , 021-88961303
پست الکترونیک :
0 نظر