«عاطفه» پس از پایان تحصیل به همراه دوستش، نرگس، در بیمارستانی مشغول به کار شد. او به همراه مادر، پدر، و برادر کوچکتر از خود زندگی میکرد. آنها زندگی سعادتمندانهای داشتند تا این که پدر به درد اعتیاد گرفتار شد و زندگی را برای آنان به جهنم بدل کرد؛ تا جایی که حاضر بود دخترش را در ازای مبلغ ناچیزی به مردی که چندین سال از او بزرگتر بود بفروشد. از سویی نرگس به دلایلی به اجبار به عقد پسرعموی خویش درآمد که سواد چندانی نداشت. بعد از عقد، قرار شد نرگس و نامزدش به شمال سفر کنند و نرگس از همسرش خواست تا عاطفه نیز در این سفر آنها را همراهی کند. در این سفر دریچههای تازهای بر روی عاطفه گشوده شد و مسیر زندگی وی تغییر کرد. (منبع: خانه کتاب، کتیبه 4)
آدرس : تهران - محله دانشگاه تهران – خيابان ايتاليا – خيابان فلسطين – پلاك 380
تلفن : 021-88989543 , 021-88961303
پست الکترونیک :
0 نظر