«الکسی ماکسیمویچ پشکوف» در 16 مارس 1868 در «نثرینی نوگرود» که اکنون به شهر «گورکی» شهرت دارد، در کنار رود بزرگ ولگا زاده شد. او برای امرار معاش از کودکی به کار پرداخت. از پادویی مغازه گرفته تا جاشویی کشتی تن در داد و همیشه در تمام احوال در آتش میل به مطالعه میسوخت. این میل او به عشقی قدسی و افلاطونی تبدیل شده بود. برای آن که کتاب بخواند به ابداعات و اختراعات خارقالعادهای دست میزد. میتوان گفت که گورکی اولین درس آزادگی و بشردوستی را از مکتب انسانی مادربزرگ خود فرا گرفته است. او در تمام آثار خویش هرجا به نام این زن، که سیرت نیکویش آدمی را مجذوب میدارد، میرسد با احترام و علاقة خاصی سخن میگوید. برخی از آثار گورکی عبارتاند از: در اعماق اجتماعی، افسانههای ایتالیا، دوران کودکی، در جستوجوی نان، و دانشگاههای من. او از سال 1927 تا آخر عمر، به نوشتن، سخنرانیهای آموزشی و بالاخره مبارزه با فاشیسم و تعصبات نژادی، که تازه در قارة اروپا جان میگرفت و در آمریکا توسعه مییافت، پرداخت. مرگ گورکی در سال 18 ژوئن 1936 روی داد. کتاب حاضر از متن فرانسه به فارسی برگردانده شده و حاوی بخشی از شرح حال ماکسیم گورکی ـ نویسندة برجستة روس ـ است؛ از زمانی که پادوی مغازة کفاشی میشود، تا زمانی که سرانجام تصمیم میگیرد آخرین بار شانس خود را بیازماید و برای تحصیل در یک مدرسة معمولی به کازان میرود؛ البته در این مدرسه، او را به سبب فقر مادی نمیپذیرند.(منبع: خانه کتاب، کتیبه 4)
0 نظر