در این داستان، "یاسمین"، دختری است از خانوادهای سنتی که در سن هفدهسالگی، مادرش متارکه کرده و پدر برای تجارت به عراق میرود. او قرار است که پس از بازگشت، "یاسمین" را نیز با خود به عراق ببرد. از طرفی "کریس" پسری است که به "یاسمین" اظهار علاقه کرده، اما به دلیل این که به حبس ابد محکوم شده، تصمیم به خروج از مرز میگیرد. او سالها در "سانفرانسیسکو" به سر برده و سرانجام پس از بازگشت، از "یاسمین"، خواستگاری میکند.(منبع: خانه کتاب، کتیبه 4)
0 نظر