در کتاب حاضر، با نگاهی گذرا به تاریخ جنبش دسامبریستها و شورش دسامبر سال 1825 در روسیه، عملکرد هر یک از حکمرانان این کشور نظیر: «لنین»، «استالین»، «برژنف»، «پوتین» و... در حوزة سیاست و اقتصاد با تکیه بر مکتب سوسیالیستی و افکار «کارل مارکس» و نظام مارکسیستی وی، مورد نقد و بررسی قرار گرفته است. مارکس معتقد بود که سوسیالیسم آخرین مرحله در تاریخ زندگانی بشر است و مرحلة ماقبل آخر، مرحلة سرمایهداری است که تاریخ بشر آن را پشت سر گذاشته است. به نظر وی، رسیدن به سوسیالیسم فقط از راه انقلاب ممکن است. مهمترین نکته در استدلال مارکس این است که نظام سرمایهداری، نظامی عادلانه نیست؛ چرا که به نظر او مزدی که کارگر دریافت میکند معمولاً کمتر از ارزشی است که او با نیروی کار خویش پدید میآورد، به همین دلیل مارکس جامعه را به دو طبقة «بورژوا» و «پرولتر» تقسیم میکند و معتقد است انقلاب اصلی در نظام سرمایهداری توسط طبقة پرولتاریا رخ میدهد. فلسفة دیکتاتوری پرولتاریا که موجب استقرار نظام سوسیالیست میشود از همین زمان (1852) به بعد شکل گرفت. (منبع: خانه کتاب، کتیبه 4)
0 نظر