سرباز جوانی به صورت داوطلبانه در قشون سواره نظام ثبت نام کرده و از همان شب اول، همراه با دسته خویش دچار درد سر میشود. او که ازسربازی و پادگان تصور دیگری داشته، از بدو ورود با محیطی ناآرام، متشنج، و پر از ناسزا و فحش روبرو میشود. در همان شب همهگروهان برای گشت زنی راهی میشوند اما اسم شب که باید توسط یک یا دو نفر بهخاطر سپردهشدهو در زمان لازم تکرار میشود، فراموش شده و آن ها دچار درد سر بزرگی میشوند. شخصی برای یافتن اسم شب بهعقب باز میگردد و دسته برجا مانده، زمان را با جر وبحث و فحاشی سپری میکنند. زمانی کهفرماندهمی رسد وگروه تحت فرمان خویش را این گونهسردرگم و بی نظم مییابد، موج جدیدی از عصبانیت و میل به فحاشی او را در برمیگیرد. چند تن ادعا میکنند اسم شب را به اد آوردهاند اما فرمانده هیچ یک از آنها را نمیپذیرد و تنها فریاد میکشد و فحش میدهد. صبح میدمد اما اوضاع همچنان، همان گونه است که بوده، فریاد، فحش، ناآرامی، و فضای متشنج (منبع: خانه کتاب، کتیبه 4)
آدرس : تهران - محله دانشگاه تهران – خيابان ايتاليا – خيابان فلسطين – پلاك 380
تلفن : 021-88989543 , 021-88961303
پست الکترونیک :
0 نظر