معرکه

کد شناسه :119061
معرکه
موجود نیست

سرباز جوانی به ‌صورت داوطلبانه در قشون سواره ‌نظام ثبت نام کرده ‌و از همان شب اول، همراه ‌با دسته خویش دچار درد سر می‌شود. او که ‌ازسربازی و پادگان تصور دیگری داشته، از بدو ورود با محیطی ناآرام، متشنج، و پر از ناسزا و فحش روبرو می‌شود. در همان شب همه‌گروهان برای گشت زنی راهی می‌شوند اما اسم شب که ‌باید توسط یک یا دو نفر به‌خاطر سپرده‌شده‌و در زمان لازم تکرار می‌‌شود، فراموش شده ‌و آن ها دچار درد سر بزرگی می‌شوند. شخصی برای یافتن اسم شب به‌عقب باز می‌گردد و دسته برجا مانده، زمان را با جر وبحث و فحاشی سپری می‌کنند. زمانی که‌فرمانده‌می رسد وگروه ‌تحت فرمان خویش را این گونه‌سردرگم و بی نظم می‌یابد، موج جدیدی از عصبانیت و میل به ‌فحاشی او را در برمی‌گیرد. چند تن ادعا می‌کنند اسم شب را به اد آورده‌اند اما فرمانده ‌هیچ یک از آن‌ها را نمی‌پذیرد و تنها فریاد می‌کشد و فحش می‌دهد. صبح می‌دمد اما اوضاع همچنان، همان گونه ‌است که ‌بوده، فریاد، فحش، ناآرامی، و فضای متشنج (منبع: خانه کتاب، کتیبه 4)

بررسی و نظر خود را بنویسید

1 2 3 4 5

 *

 *

0 نظر