دینو نقاش سی و پنجساله ایتالیایی، معتقد است که احساس دلتنگی با او زاده شده است. او همچون پدرش ـ که سالها پیش در دریا غرق شده ـ نخواسته که به مادر ثروتمندش عادت کند، به همین دلیل از ده سال پیش مادرش را ترک کرده و در آتلیه "ویامارگوتا" به سر میبرد. او بین کنار گذاشتن نقاشی و پرداختن به آن مردد بود، تا این که در آتلیه با "سسیلیا رینالدی"، دختر هفدهسالهای که مدل یک نقاش تازه فوت شده به نام "باستیری" بوده، آشنا میشود. دینو آرام، آرام به سسیلیا علاقهمند میشود و در پی تصاحبکامل آن برمیآید. اما در این میان به رابطه بین سسیلیا و بازیگری به نام "لوچیانی" پی میبرد. سسیلیا حاضر نیست از بین آن دو یکی را برگزیند و دینو درمییابد که باید به گونهای سسیلیا را بین خود و لوچیانی تقسیم کند. ولی دینو که هنوز در پی تصاحب سسیلیاست به او پیشنهاد ازدواج میدهد، اما سسیلیا نمیپذیرد و در حالی که قول بازگشت میدهد با لوچیانی به سفری کوتاهمدت میرود. در این میان دینو دچار سانحه شده و در بستر بیماری به انتظار بازگشت سسیلیا میماند. او قصد دارد پس از معالجه بار دیگر به نقاشی بپردازد، در حالی که خود هم به درستی نمیداند که واقعا این کار را خواهد کرد یا نه. این رمان روایتگر "عشق کثیف" و تصویری موجز از پدیده عشق در قرن مالیخولیایی بیستم است. (منبع: خانه کتاب، کتیبه 4)
0 نظر