خواكيم ساسا سنگي با وزن زياد را تا فاصلهاي حدود 500 متر در دريا پرتاب كرد. "پدرو اورسه" با قدم گذاشتن روي زمين احساس كرد همهجا ميلرزد و پس از آن هميشه اين احساس را داشت. "خوسه آنائيسو" با حركت به هر طرف هزاران سار را به دنبال خود ميكشاند. "خوآنا كاردا" با كشيدن چوب ناروني روي زمين باعث شد تمامي سگها پارس كنند و مكتوب بود كه هرگاه سگها پارس كنند دنيا به پايان ميرسد. اين اتفاقات در اطراف فرانسه و پاريس رخ داد. رودخانهاي كه از فرانسه وارد اسپانيا ميشد به آبشاري تبديل گشت كه درون زمين فرو ميرفت و گسلهايي در زمين به وجود ميآورد. شبه جزيرهاي از جاي خود حركت كرد و درون آب به حركت خود ادامه داد. افراد مذكور به دنبال حوادثي گرد آمدند. پس از مدتي بين خواكيم ساساو "ماريا گوابايرا" ـ كه او هم تجربهي عجيبي داشت ـ رابطهاي عاطفي پديد آمد و همين موضوع براي خوسه آنائيسو و خوآنا كاردا نيز رخ داد. آنها به سفري طولاني رفتند و دريافتندكه تمامي امور جهان به همه مرتبط است و انسانها گمان ميكنند كه ميتوانند به ميل خود, آنها را از هم جدا و يا به هم متصل كنند. آنها اتفاقات عجيب را به گوش تمام مردم رساندند ولي كسي مانند آنها درگير ماجرا نبود. شبهجزيره به حركت خود ادامه ميداد, پدرو اورسه درگذشت و چهار نفر ديگر بدون آگاهي از آيندهي خويش به سفرشان ادامه دادند (منبع: خانه كتاب، كتيبه 4)
0 نظر