در ابتدای حکومت رضاخان و زمان فعالیتهای شوروی کمونیستی و حزب توده در ایران، جوانی که در عشق خویش ناکام مانده، وارد این تشکیلات سیاسی میشود؛ غافل از این که رقیب وی نیز همراه با همسرش به حزب توده پیوسته است. جوان در ابتدا به طور کامل سرسپردهی حزب و اهدافش است اما سرانجام در پی سوالهایی که برایش پیش میآید نسبت به حزب و اعضایش بدبین شده و تصمیم به کنارهگیری از تشکیلات میگیرد. او برای همیشه زخم و داغ عشق اولش را در دل تازه نگاه میدارد و در ارتباط با هیچ زنی حتی زنهای خارجی نمیتواند حس خویش را نسبت به گذشته و "مینا" تغییر دهد. از سویی رقیب وی که در ابتدا به هرآنچه خواسته رسیده و مینا اکنون همسر او محسوب میشود و از او نیز کودکی دارد، در ابتدا همهچیز را در حزب و جامعهی پیرامون خویش بر وفق مراد مییابد اما پس از چندی که دستورات حزب را با خواستههای خویش هماهنگ نمییابد به همراه همسرش دست به گردنهگیری و راهزنی میزند. او پس از مدتی دوباره به حزب توده پیوسته و درگیرودار درگیریهای آن با نظام و دولت به همراه بسیاری از همفکران خود به شوروی مهاجرت میکند. سالها بعد در زمانی که پا به چهلسالگی گذاشته و نشانههای یاس و سرخوردگی در وی پدیدار شده است در پی دستور حزب توده مبنی بر بازگشت وی به ایران و همراه آوردن شخصی با خویش در اوج افسردگی و هراسیده از خطر، خود را در رودخانه انداخته و به زندگی پایان میدهد (منبع: خانه کتاب، کتیبه 4)
آدرس : تهران - محله دانشگاه تهران – خيابان ايتاليا – خيابان فلسطين – پلاك 380
تلفن : 021-88989543 , 021-88961303
پست الکترونیک :
0 نظر