آلاله در این داستان زنی چهل ساله است که حس میکند دیگر آن طراوت روزگار جوانی را ندارد .او مدتهاست که ساز خود را در انبار منزلشان رها کرده و دیگر رغبتی به نواختن آن ندارد .همسرش "هرمز "نیز نوازندهای چیرهدست است" .هرمز " بعد از مدتها کنسرتی اجرا کرد که آلاله نیز ناظر و تماشاگر هنرنمایی او بود . اما این بار موسیقی آن چنان بر آلاله تاثیر گذاشت که بارقهای از امید، زندگی کسالتبار او را به حرکت واداشت و او را بر آن داشت دستی به ساز ببرد و ... (منبع: خانه کتاب، کتیبه 4)
0 نظر