این کتاب دومین جلد از داستانهای کوتاه "ایتالو کالوینو" و پنجمین کتاب از مجموعه داستانهای ایتالیایی قرن 20 میلادی است. برای نمونه در "قارچها در شهر" مارکو والدو ـ کارگری که هر روز برای رفتن به شرکت، سوار تراموا میشود ـ ناگهان متوجه وجود قارچهایی میشود که به تازگی بر اثر وزش نسیم در کنار ایستگاه روییدهاند. او که صاحب شش فرزند است، از این کشف خود خشنود شده و فردای آن روز به جمعآوری قارچها مشغول میشود. در این حال "آمادیجی" ـ رفتگر محله ـ را نیز در حال چیدن قارچها میبیند مارکو که از دیدن قارچها به هیجان آمده رو به افرادی که در ایستگاه منتظر ورود تراموا هستند. کرده، میگوید: آهای! با شماهام! میخواین امشب قارچ سرخ کرده درست کنین؟ اینجا تو گذر قارچ سبز شده! با من بیاین! واسه همه هس. در ادامهی داستان آمده است: "آنها خیلی زود دوباره همدیگر را دیدند. درست همان شب در راهروی بیمارستان پس از شست و شوی معده که همه را از مسمومیت نجات داد؛ مسمومیت شدید نبود، چون مقدار قارچی که هرکدامشان خورده بودند خیلی کم بود. تخت مارکو والدو و آمادیجی نزدیک به هم بود و با اوقات تلخی به هم نگاه میکردند". برخی دیگر از داستانهای این مجموعه عبارت است از: جنگلی در بزرگراه، هوای خوب، سفر با گاوها، نیمکت، برادران بانیاسکو، فرزندان تنبل، باغ سحر شده، شبهای اوپنا، و ماجرای یک شاعر. (منبع: خانه کتاب، کتیبه 4)
0 نظر