راوی در این داستان پستمدرنیستی، با مشاهدهی جنازهی فردی با نام "ژه" ـ که در دریاچهی سن سیکست زیر یخ مانده ـ داستان زندگی وی را از زمان کودکی تا لحظهی مرگ با پرداختی شاعرانه روایت میکند. به تصریح وی: ژه دوهزار و سیصد و چهل و دو روز از مرگش گذشته بود که شروع به لبخند زدن کرد. در ابتدا هیچکس این لبخند را نمیدید. بر سر چیزهایی که هیچکس نمیبیند چه پیش میآید؟ رشد میکنند. هرچیزی که رشد میکند در ناپیدا رشد میکند و با گذشت زمان، قدرت بیشتر و مکان بیشتری میگیرد. پس لبخند ژه که از دوهزار و سیصد و چهل و دو روز پیش در دریاچهی سن سیکت در ایزر غرق شده بود، تشعشع روزافزونی را آغاز کرد... (منبع: خانه کتاب، کتیبه 4)
آدرس : تهران - محله دانشگاه تهران – خيابان ايتاليا – خيابان فلسطين – پلاك 380
تلفن : 021-88989543 , 021-88961303
پست الکترونیک :
0 نظر