اين رمان، در عين آن كه كاملا خيالي به نظر ميرسد، تصويري هولناك از واقعيت است .نگارنده در اين رمان، متاثر از خاطرات دوران كودكي است .او در مراسم آكادمي جايزه نوبل استكهلم( 1998م) تصريح ميكند...)) :سالها بعد وقتي براي اولين بار درباره پدربزرگم ژرنيمو و مادربزرگم ژوزفا نوشتم، متوجه شدم كه اين افراد معمولي را به شخصيتهاي ادبي تبديل كردهان .شايد به دنبال راهي بودم كه آنها را فراموش نكنم .چهرهشان را با مدادي ميكشيدم و باز ميكشيدم تا توي ذهن و خاطرهام ثابت بماند... .اين مطالب را سي سال قبل نوشتم و هدفي نداشتم جز ثبت بازآفريني لحظههايي از زندگي كساني كه مرا به وجود آوردند و به من بسيار نزديك بودند ...زماني كه پدر و مادرم و پدربزرگ و مادربزرگ را با رنگ ادبيان به تصوير درآوردم، آنها را از اشخاص معمولي با پوست و گوشت و استخوان به موجوداتي ديگر، به شخصيتهاي به وجود آورنده خودم تبديل كردم ... من شاگرد و كارآموز شخصيتهاي رمانهايم هستم .شاگرد فكر كرد، ما كور هستيم و نشست نوشت، كوري را، تا به آخر .تا به آنها كه ميخوانند يادآوري كند كه وقتي زندگي را تحقير ميكنيم فرد را از بين ميبريم، كه كرامت انساني را قدرتهاي بزرگ هر روز لگدمال ميكنند و دروغ جهاني جاي حقيقت جمعي را ميگيرد و انسان كه عزت خود را پاس نميدارد و احترام و تكريم هم نوع را از ياد ميبرد .آن گاه شاگرد گويي به احضار ارواح و شياطين حاصل از كوري فرد مشغول ميشود و به روايت سادهترين داستان ميپردازد .... (منبع: خانه كتاب، كتيبه 4)
آدرس : تهران - محله دانشگاه تهران – خيابان ايتاليا – خيابان فلسطين – پلاك 380
تلفن : 021-88989543 , 021-88961303
پست الکترونیک :
0 نظر