نگارنده در مقدمهی کتاب به پیشفرضهای معرفتشناسی رئالیستی اجتماعی اشاره میکند. فصل اول به معرفت در زمینه اختصاص دارد که ناظر به دو معرفت عملی و معرفت ناشی از تعاملهای ارتباطاتی است. در فصل دوم، اعتبار معرفت اجتماعی بحث و ضمن آن دربارهی رابطهی نظریه و واقعیت و در نهایت معیار توافق بنیاد ذهنی و کفایت عملی با هشدار در مورد میثاقگرایی و پراگماتیسم پیشنهاد میشود. موضوع فصل سوم، رابطهی با اهمیت اما به تعبیر نویسنده، مغفول بین تحقیقات انتزاعی و انضمامی، ماهیت روابط اجتماعی و ساختارها و نقش انتزاع در این خصوص، ماهیت تعمیم و تفاوتش با اختراع است. در فصل چهارم ضمن بررسی روش در رابطه با هستیشناسی یا ماهیت و ساختار جهان اجتماعی و طبیعی و لایهبندی آن، دلالتهای آن برای کشف قوانین و تبیین و پیشبینی در علوم اجتماعی ارزیابی میشود. فصل پنجم ناظر به برخی از ناکامیها و مشکلات فلسفهی علم و به طور خاص آرای کارل پوپر است و مسائلی از قبیل استقراء، هستیشناسی جزءنگر، علیت، ضرورت، جوهرگرایی، منطق و قیاسگرایی در آن بحث میشود. فصل ششم، روشهای کمی، سازگاری آنها با موضوع مطالعه و ارزیابی انتقادی کاربرد الگوهای آماری را دربرمیگیرد. فصل هفتم ناظر به ارزشیابی، اثباتپذیری و ابطالپذیری نظریهها و تحلیلهای علمی اجتماعی است. فصل هشتم که به زعم نویسنده انحراف دوم کتاب برای آشنایان به فلسفهی علم ارتدوکس تنظیم شده، به طور خاص مربوط به نقدهای وارد بر دیدگاههای پویری از ابطالگرایی است. فصل نهم، به مسئلهی تبیین در علوم اجتماعی و روشهای ژرفانگر و پهنانگر و محدودیتهای این دو روش اختصاص دارد. در ضمیمهی کتاب نیز مطالبی در مورد اهمیت قالب معرفت و تاثیرگذاری آن بر محتوای معرفت به اختصار بررسی میشود. (منبع: خانه کتاب، کتیبه 4)
0 نظر