در این کتاب برای بررسی فلسفه هنر هایدگر صرفا به رساله مشهور "منشا اثر هنری" اکتفا نشده بلکه دیگر نوشتهها و یادداشتهای فیلسوف خصوصا گفتارهای مربوط به "هولدرلین" و ملاحظات هایدگر در باب هنرمندان معاصر نظیر "کله و سژان" و نظرات او راجع به هنر آسیای شرقی مد نظر بوده است. نویسنده همهی این آرا را با توجه به کلیت اندیشهی فلسفی هایدگر و مراحل تحول فکری او تفسیر و تحلیل کرده است". "اندیشه هایدگر در نیمه دهه 1930 تحت الشعاع بر نهادهی معروف هگل در باب "مرگ هنر" بوده هایدگر نیز با هگل موافق است که هنر "بزرگ" ـ و نه هنر کوچک ـ از زمان یونان، یا در بهترین صورت، از پایان قرون میانه امری درگذشته است. اگر چه هایدگر بر خلاف هگل معتقد است که هنر بزرگ روزی ممکن است برگردد و معتقد است که به جد باید در طلب چنین بازگشتی بود (بازگشتی که در واقع "نجات" غرب را شکل میبخشد)، اما در این امر با هگل موافق است که عصر حاضر ذاتا "بیهنر" است (منبع: خانه کتاب، کتیبه 4)
0 نظر