این داستان، درباره سربازی است که در ارتش ارتقای درجه مییابد و اطرافیان به او حسودی میکنند. در این حین، پسر فرمانده سابق ارتش، پدرش را کشته و خونش را به گردن این سرباز میاندازد. سرباز فراری شده و به خیل اسیران می پیوندد. او به دربار پادشاه وقت برده میشود و در آن جا طی زورآزمایی هایی که با اسیران دیگر میکند.... (منبع: خانه کتاب، کتیبه 4)
0 نظر