این کتاب مشتمل است بر معرفی اصلیترین فیلسوفان سیاسی قرن بیستم (از 1917 تا 1991) و آرای آنان. بر این اساس بحث اصلی کتاب با ماکس وبر آغاز میشود. پس از آن سه منتقد سرمایهداری مصرفگرا یعنی "مارکوزه"، آرنت، و مک فرسن معرفی میشوند. بخش دوم کتاب که "لیبرالیسم صف آراسته" نام دارد، چهار نویسندهی کم و بیش لیبرال گرد آمده است. این افراد عبارتاند از: "اوکشات"، "هایک"، "پوپر" و "برلین" و سرانجام در بخش سوم که عنوان آن "معاصران" است به بحث دربارهی سه فیلسوف سیاسی مهم که هنوز در قید حیات هستند. یعنی "راولز"، "نوزیک" و "هابرماس" اختصاص یافته است. به تصریح نگارنده: "نگاه تکنیکی به عقلانیت و پیامدهای اجتماعی آن از کانونهای اصلی توجه عمدتا با خصمانهی فیلسوفان سیاسی قرن بیستم بوده است. این مطلب به خصوص دربارهی نظریهپردازان انتقادی مکتب فرانکفورت مصداق دارد که نمایندگانش در بحث حاضر، "هربرت مارکوزه" و "یورگنهابرماس" هستند. مارکوزه جامعتر از دیگران، نگاه تکنوکراتیک (یا پوزیتیویستی) را به نفع آزادی انقلابی رد میکند. اما نظریهپردازان گرایشهای ایدئولوژیکی کاملا مخالف آن نیز در طرد این نگاه و نظر یعنی تحقق اجتماعی آن در شکل مثلا بوروکراتیزه کردن غیر انسانی ـ که انسانها را تبدیل به وسایل ادارهی امور میکند ـ با مارکوزه اتفاق نظر دارند هرچند به اندازهی او تند نمیروند. مثال اوکشات محافظهکار دربارهی تکیهی بیش از اندازه به دانش تکنیکی خبر میدهد و به نفع سنت و رویههای جاری و تثبیت شده سخن میگوید؛ اقتصاددان دست راستی و لیبرال، "هایک"، نیز به رد هرگونه کوششی برای سازمان دادن تمامعیار جامعه برمیخیزد و آن را به یکسان برای آزادی، کارآیی، و پیشرفت، مضر و ویرانگر میداند؛ نظر سوسیال دموکرات رادیکالی چون هابرماس در زمینهی ادارهی بوروکراتیک امور تا حدی با نظر "هایک" مطابقت دارد. در میان فیلسوفان سیاسی بحث شده در این کتاب، فقط "کارل پوپر" (آن هم به شکل کاملا محدودی) بر خرد تکنیکی در شکل "مهندسی اجتماعی تدریجی" صحه میگذارد. چون تکنواکراسی، بوروکراسی و جامعهی تحت کنترل بر این مبنا مورد نقد قرار میگیرند که سبب میشوند با انسان صرفا همچون ابزار رفتار شود، پس این دسته از منتقدان با حکم مطلق کانتی که دقیقا همین را منع میکند، توافق دارند و "رابرت نوزیک" اختیارگرا نیز همین را اصل و اساس قرار میدهد. نظریهپردازان دست راستی و دست چپی در خصومت مخالفت با بوروکراتیزه کردن جامعه و جامعهی تحت کنترل، هدف مشترکی را تعقیب میکنند، اما زمانی که جنبهی مهم دیگری از عقلانی کردن غربی یعنی بازار، خصوصا در شکل سرمایهدارانهی آن مطرح میشود، این اشتراک هدف و همراهی به پایان میرسد. هایک بازار را نمونهی کامل آزادی میداند، حال آن که در نظر مارکوزه، سرمایهداری مصرفگرا مظهر تمامعیار رفتار و بهرهکشی غیرانسانی در زمانهی ماست. خصومت و مخالفت با فرهنگ مصرفگرای مدرن، همچنین ترجیعبند در نظریهپردازان دیگر خصوصا هانا آرنت جمهوریخواه و مارکسیست لیبرال سی. بی. مک فرسن نیز هست
0 نظر